حضرت یار

نویسنده: سارا فلاح

ای آسمان و زمین مبارکت باد چنین روزی
این عطر وجود کیست که با خود آورده سر مستی وعشق سوزی…
فرشتگان دسته دسته پشت سر هم بر روی زمین فرود می آیند گویا اتفاقی بزرگ در جهان خلقت افتاده
امشب همان شبی است که نور وجود او آسمان و زمین را از روشنایی بی نیاز میسازد
تولدی در راه است
نظم جهان بر هم ریخته
هول و ولا همه جا را فرا گرفته
مگر چه کسی می‌خواهد زاده شود
که این گونه از عظمت او آسمان از شوق می گرید و زمین چنان بر خود می لرزد که پایه‌های او سست می شود
و ابرها شتابان برای تبریک و تهنیت به آغوش یکدیگر می روند
امشب فرشتگان جامه های زرین خود را پوشیده اند
تمام کائنات هستی پشت سر هم صف کشیده اند
برای دیدار یار..
همان یاری که صاحب کوثر است
همان یاری رحمه العالمین است
همان یاری که قومش راهیچ وقت نفرین نکرد
همان یاری که به عیادت کسی می‌رود که تا روز قبل به او سنگ می زده
همان یاری که جد برترین انسان های روی زمین است..
همان یاری که وسط جاهل ترین قوم دست دخترنازنینش را می بوسد و می گوید: ابوه فداها
همان یاری که حیدر در آغوش او به اوج بندگی می‌رسد
آری او کسی نیست جز سرور عالمیان معشوق جهانیان خاتم النبین محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.